خنگ و تپل

ساخت وبلاگ
نمیدانم! هرگاه دستم قصد میکند که بنویسد، مغزم جلوی خود را میگیرد و طوری خود را قفل میکند که گویی هرگز کلمه ای درون خودش جا نداده است.شروع کار ها همیشه سخته، اینم مثل همشون. می‌خوام سعی کنم بنویسم، البته می‌نوشتم ولی الان بیشتر و بهتر.برای شروع باید بنویسم که انسانی هستم که تجربه های زیادی رو خونده ولی چندان تجربه خاصی نداشته، نمی‌دونم این نوشته هارو ادامه بدم یا نه ولی این تازه اولشه. اینجا هدفم این نیست که چیزی رو به کسی اضافه کنم یا مفید واقع باشم، فقط یه محیطیه که فکر هام و حرف هام رو بدون اینکه کسی بشناستم و قضاوتم کنه بگم(البته بنویسم:)) ). نوع نگارشم ممکنه گاهی ادبی و گاهی عامیانه باشه، پس ادعایی در این قضیه ندارم. شاید از روزانه ها بگم شاید هم نه. در تلاش برای کشف خودم هستم و تو دوره بلاتکلیفی هستم فعلا تا ببینم چی میشه. خنگ و تپل...ادامه مطلب
ما را در سایت خنگ و تپل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8cuckooo3 بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 2:36

در تلاشم ببینم چجوری قالب صفحه رو تغییر بدم :// خنگ و تپل...
ما را در سایت خنگ و تپل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8cuckooo3 بازدید : 2 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 2:36

دو تار موی کوچک روی بند وسطی انگشت دومم را با موچین می‌چینم و لعنت می‌فرستم. لعنت می‌فرستم به علم زیست شناسی. به ژنتیک. به شواهدی که نشان می‌دهد ژن تو غالب است یا مغلوب. به اینکه کدام پدر آمرزیده‌ای فهمید کسی که روی بند وسطی انگشت دومش مو بروید، ژن غالب دارد و فرزندش شبیه او می‌شود. به اینکه دلم می‌خواهد دوتا از تو داشته باشم. یک توی بزرگ و یک توی کوچک. کدام پدر آمرزیده‌ای نشسته به لوله کردن زبانش و به سرش زده در کتاب‌های زیست دبیرستان بنویسد کسی که می‌تواند زبانش را لوله کند ژن غالب دارد. لعنت به زنگ‌های تفریح که منِ ریاضی فیزیکی را می‌بُرد به کلاس تجربی‌ها. به میان صداهای آهسته و بلند از تکر خنگ و تپل...ادامه مطلب
ما را در سایت خنگ و تپل دنبال می کنید

برچسب : دوتار,موی,روی,بند,وسطی,انگشت,دوم, نویسنده : 8cuckooo3 بازدید : 13 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:48

11 ساله بودم که عاشق شدم! عاشق یک بازیگر هندی. تازه دستگاه سی دی خریده بودیم و اولین چیزی که با آن تماشا کردیم یک شوی هندی بود. یک نفر که نمی دانم کی، تمام آهنگ هایی را که بازیگر زن هندی، رانی موکرجی، در آنها بازی کرده بود را از فیلمهایش جدا کرده بود و در این سی دی جمع کرده بود. اولین آهنگش را از همه بیشتر دوست داشتم. آمیتا پاچان بود که در یک جشن بزرگ می خواند و می رقصید و قاطی دختران دکلته پوش حسابی کبکش خروس می خواند و از سنش هم خجالت نمی کشید، اما من عاشق او نشده بودم. عاشق بازیگر دیگری شدم که معلوم بود پسر آمیتاست، چون برعکس آمیتا، برای زن مسنی که احتمالا مادرش است می خواند و دورش می رقصید خنگ و تپل...ادامه مطلب
ما را در سایت خنگ و تپل دنبال می کنید

برچسب : شاما,شاما, نویسنده : 8cuckooo3 بازدید : 15 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:48

قبل خیلی خوب بود. می رفتیم روی سبزه های کنار بزرگراه دراز می کشیدیم و ماشین هایی را که ویژژژژژ کنان رد می شدند را نگاه می کردیم. یکبار قرار گذاشتیم یکی مان پرایدها را بشمرد و یکی مان پیکان ها. روی چمن های نمناک سردمان می شد و زانوهایمان را بغل می کردیم و می چسبیدیم به هم که گرممان بشود. کل مسیر دانشگاه تا خانه ی ما را پیاده می رفتیم. همراهم می آمد و از هر دری حرف می زدیم. زمان زود می گذشت با اینکه یک جفت کفش نو را در مدت یک هفته پاره کردم. قبل می گفت توی فیسبوک هیچ دختری را اکسپت یا فالو نمی کند. از دم دست رد می زند به سینه رکوئست های همه. حالا که حالاست، میبینم خنگ و تپل...ادامه مطلب
ما را در سایت خنگ و تپل دنبال می کنید

برچسب : حالات التقويم قبل وبعد, نویسنده : 8cuckooo3 بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 10:53